الهه ی الهام
انجمن ادبی
پاییز دختر بچه ی پر مهری بود که هیچ کس اورا درمدرسه ثبت نام نکرد و آنقدر زیر زمین از ریشه درخت ها فرش بافت و رخت چرک های باد راشست که چشم هایش شبیه دوتا خرمالوی کرم خورده و گوش هایش مثل گردوی دو نیم شده پوک شد حالا ته این باغ مسی رنگ با قلبی از لانه خالی گنجشک ها سوزن گرامافون را روی آواز کلاغ ها میگذارد و از فکر اینکه حتی گلدوزی هم بلد نیست زاز زار گریه میکند! محمود غیاثی نظرات شما عزیزان:
واقعا قشنگ بود....عجب کشف زیبایی
محمود
ساعت20:13---18 مهر 1392
دوست عزیز لینک نمی شین ایا ادرس ایراد داره ؟
محمود غیاثی
ساعت20:04---18 مهر 1392
با احترام لینک شدین باعث افتخاره برام بزرگوار
سلام جناب سلمانی ممنونم از لطفتون بابت این پست خوشحالم که بر دل نشسته
MIM.JIM
ساعت13:34---17 مهر 1392
سلام.شعری بودعالی.اگه نگم تو دلم می مونه پس میگم:وَِو(WOW).دست مریزادبابا.
باامید موفقیت های بیشتر برای همه مون به اون عزیزترین میسپارمتون. یک شنبه 14 مهر 1392برچسب:پاییز,محمود غیاثی,الهه ی الهام,درختان سیاه, :: 16:10 :: نويسنده : حسن سلمانی
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|